گيس گلاب




Saturday, November 22, 2003

يكي ديگه از چيزهايي كه در مناسبات اجتماعي حرص منو در مياره و كاملا هم ريشه فرهنگي داره، مسئله تمثيلهاييه كه ما معمولا در صحبتهايي روزمره، شوخي يا جدي بكار ميبريم.
مردم معمولا وقتي يه مثل يا قصه تمثيلي ميشنون و يا حتي صفتي در موردشون بكار ميره، بيشتر از اينكه به روابطي كه اون تمثيل ميخواد نشون بده توجه كنن، به شخصيتها توجه ميكنن. يعني اينكه وقتي براشون داستاني رو ميگي كه با استفاده از نام دو شخص يا موجود قصد داشته باشي رابطهاي (فيزيكي – حسي و ...) رو توصيف كني، فورا افكار طرف ميره سراغ اون نامها كه بسته به نام بكار برده شده شخص شنونده رو خوشحال يا ناراحت ميكنه.
فكر كنم خيلي گنگ گفتم. بزاريد مثال بزنم.
«گاو» نام حيواني است 4 پا و شاخدار! موجودي كه ما از نظرهاي بسيار بهش مديونيم! بگذريم كه تقريبا از همه جاي اين موجود استفاده ميشه، خود نام اين حيوان (كه نزديك به 2 ميليارد از مردم زمين هم ميپرستنش) در فرهنگ عاميانه مردم بسيار استفاده داره.
همه ما اصطلاحاتي مثل « مثل گاو ميخوره!»، «مثل گاو سرش رو انداخت پايين و رفت!»، «مثل گاو داره نگاه ميكنه!»، «هيكلش مثل گاو ميمونه!»، «زور گاو رو داره!»، «...!» رو شنيدين. هر كدوم از اين جملات توصيف حسي يا حركتي يا چيز ديگه‌اي است با استفاده از كلمه‌ي گاو. حالا نكته اينه كه شنونده و كسي كه مخاطب اين جملات بوده، بدون توجه به اينكه در تمام اين جملات هدف توصيف وضعيتي بوده كه گاو بيچاره مصداقش محسوب ميشه، ناراحت ميشن كه چرا به اونها گاو گفته شده. در حالي كه در جملاتي كه مثال زده شده فقط يه جمله هدف كاملا توهيني داشته و جملات ديگه يا توصيف صرف بوده يا حتي تعريف.
اين موارد اصلا در فرهنگهاي ديگه وجود نداره. در كشورهاي ديگه معمولا اطلاق نام يك حيوان به علت توصيف وضعيتي، توهين نيست و كسي هم ازش ناراحت نميشه.
البته ما با اين ابتكار! كه ريشه در فرهنگ ما داره خدمت بزرگي به ادبيات فحش سرزمينمون كرديم و بازه فحش رو كلي گسترش داديم اما مشكل اينه كه حالا ديگه نه تنها تعريف مشخصي از توهين و فحش (كه توجه داشته باشين دو مورد از هم جدا هستن) نداريم بلكه حتي گاهي اوقات در توصيف يك حالت و وضعيت هم مشكل داريم و بايد مراعات خيلي چيزها رو بكنيم كه مبادا مخاطبمون برداشت بد كنه.


Home