گيس گلاب




Thursday, October 10, 2002

مطلب قبلي كه در مورد وبلاگ «خورشيد خانوم» نوشته بودم فكر نمي‌كردم براي كسي جز خودم مهم باشه. حداكثر فكر مي‌كردم چند تا فحش و ناسزا از طرف علاقمنداش نصيبم بشه. اما ظاهرا دوستان با ديد جالبتري به مسئله نگاه مي‌كنن.
بين نظرهايي كه تا اين لحظه توي نظر خواهي من نوشته شده دو تاش برام جالبتر بود.
يكي مطلب اون دوست خوب «ماه» كه آدرس وبلاگش رو (البته اگه وبلاگي داشته) ننوشته، اما آماري جمع كرده در مورد 5 وبلاگنويس اول مونث كه مي‌تونه جالب باشه و من اينجا مطلبشو كامل مي‌نويسم :
«راستی من رفتم يه سری وبلاگ دخترا رو چک کردم. پنج نفر اول اينان:
مرجان عالمی: 6نوامبر2001 که ساعتش معلوم نيست.
شهرزاد عالم فتحی: 6نوامبر 2001-10:49 صبح
طناز فرازی: 8نوامبر 2001 که ساعتش معلوم نيست.
ندا حريری: 9نوامبر2001- 11:11 بعد از ظهر
خورشيدخانوم: 9 نوامبر 2001- 5:28 بعد از ظهر
و جالبه بدونين سه تای آخری ادعا کردن که اولين بلاگر دخترونه هستن!!
می بينيم که حتی ادعاش هم درست نبوده و ردهء آخر از اونا رو داره. »

و دوم مطلب دوست ديگمون «ماني» است كه نوشته :
«سلام گيس گلاب.راستش من در مورد اين جريان قبلا به یه چیزایی رسيدم.خيلی خلاصه می گم:
وبلاگهايی مثل خورشيد خانوم وافکار پراکنده(ندا) از اولين وبلاگهايی بودن که بدون هجو کردن تابو شکستن.يعنی با هنجار شکنی باخوانندهء جوون ناهنجار ایرونی ارتباط پيدا کردن و اين مساله که يه دختر(با اون مشخصات) بياد داد بزنه :من از سکس خوشم مياد! واسه جامعهء مريض ما يه جور استامينوفن کدئين بود.چه واسه دخترايی که با همذات پنداری خود خفه شده در باید ها رو اونجاها ميديدن.چه واسه پسر هايی که واقعا اینارونميدونستن.چه واسه دختر هايی که اين طيف از تفکرات زنانه رو تختئه ميکردن و چه واسه پسر هايی که ميدونستن و نديده بودن يکی داد بزنه و...و خوب معروف شدن و معروفیت این برنامه ها رو هم داره.
ولی اينکه ادبيات چيه و اصولا وبلاگی مثل خورشيد خانوم جزو اون محسوب ميشه يا نه يه جورايی باهات موافقم و يه جورايی مخالف که همين جوری هم کلی خلاصه (!) نوشتم و احتياج به بحث و مجال مفصل تری داره. »

من هم با بعضي از حرفهاي دوستمون ماني موافقم و با بعضي مخالف :
اول - وبلاگهايي مثل «افكار پراكنده يك زن منسجم» و «خوزشيد خانوم» را از نظر من نمي‌شه توي يك رده قرار داد و چرا.
اين دو وبلاگ و يا بهتر بگم اين دو شخصيت يك شباهت آشكار با هم دارند و يك تفاوت پنهان! شباهت اينه كه هر دو متعلق به اشخاصيه كه چهره‌ي واقعي‌شون رو پشت وبلاگشون پنهان كردن. اما با اين تفاوت كه وبلاگ ندا بهت نشون مي‌ده كه اين چهره‌ي واقعي شخض نويسنده‌ است كه شايد بخاطر خيلي چيزها، در زندگي واقعي چهره‌ي واقعي‌شو پنهان كرده و به همين علت براي خيلي‌ها (خصوصا كسايي كه وبلاگ مي‌خونن و سنينشون از 23 و 24 رد شده) جذابتره. اما توي وبلاگ خورشيد خانوم كه بر عكس براي سنين كمتر از 23 جذابه، بعد از يه مدت متوجه مي‌شي كسي كه پشت اين چهره‌ي زيباي وبلاگي (اونهم با اون نام غلط انداز خورشيد خانوم) پنهان شده اصلا به زيبايي چهره‌ي وبلاگش نيست. در واقع مخاطب حس مي‌كنه سرش كلاه رفته و كسي خواسته فريبش بده.
ندا خيلي ساده از تمام احساساتش مطلع‌ات مي‌كنه، خواه احساسات جنسي و خواه غير جنسي. اما خورشيد خانوم ، در لابه‌لاي نوشته‌هاش آشكارا بدنبال بر انگيختن حس جنسي مخاطب مذكر و در حسرت «چون او شدن» مخاطب مونث است . شايد براي اينه كه اكثريت وبلاگنويسهاي دختر و كم سن و سال، شروع وبلاگ نويسيشون با خوندن وبلاگ خورشيد خانوم بوده (اين رو راحت توي مطالب وبلاگهاشون پيدا مي‌كني).
دوم - اين كه دوستمون ماني گفته جذابيت وبلاگهايي مثل خورشيد خانوم بخاطر هنجارشكني است هم زياد برام پذيرفته نيست. البته اين كه مي‌گن علت محبوبيتش شايد اين باشه موافقم اما اين كه مي‌گه اينها هنجار شكن هستن موافق نيستم. همه ما سالهاست توي اين جامعه زندگي مي‌كنيم. اون هنجاري كه اينها شكستن، هنجارهاي 10 سال پيش بود. من خودم دختر هايي رو مي‌شناختم (و شما هم مي‌شناسين) كه در هر شهري خلاف رسومات حركت كردن، انگشت نما شدن، عذاب كشيدن اما چيزي رو كه درست مي‌دونستن (گرچه از نظر ما هم ممكنه نادرست باشه) انجام دادن. اگه مثل خورشيد خانومي رو سردمدار هنجار شكني (حتي در اينترنت) معرفي كنيم هم خودمون رو مسخره كرديم و هم ظلمي به خيلي كساي ديگه كرديم.
مشكل بزرگ دخترهاي ما مبتذل پرستي اونهاست. مقايسه وبلاگ خورشيد خانوم و يه وبلاگ ادبي مثل مقايسه كتابهاي فهيمه‌ي رحيمي و مريم حيدرزاده با بزرگاني مثل مرحوم احمد محمود، هوشنگ گلشيري، شاملو و … است. اما شايد از طنز روزگار بوده كه بزرگاني اينچنين كه بايد فخر جامعه‌اي باشند، براي خيلي ها ناشناخته موندن و عاقبت در فقر مردن اما مثل فهيمه رحيمي و مريم حيدرزاده به بركت سليقه‌ي نازل مخاطبين ايراني با چاپ چند دهم كتابهاشون ثروتمتد شدن.
البته من با وجود كتابهاي مبتذل مخالف نيستم! اگه به دور و برتون نگاه كنيد مي‌بينيد تمام كسايي كه امروز كتابهاي باارزش مي‌خونن، موسيقي باارزش گوش مي‌دن و يا فيلم هاي هنري مي‌بينن، با كتابهاي بي‌ارزشي مثل ر.اعتمادي و موسيقي‌هاي شهرام شپپره و فيلمفارسي‌هاي قادري و .. شروع كردن. اما مشكل نسل جديد اينه كه در عين بزرگسالي هنوز سليقشون مبتذل پسند مونده.
واقعا يه نگاهي به وبلاگها و سايتهاي دور و برتون بندازين! بحال نسلي بايد گريه كرد كه الگوي نوشتنشون، بين اين همه سايت و وبلاگ باارزش، وبلاگي مثل خورشيد خانوم باشه.




Home