گيس گلاب |
صفحه اصلی
همسايه هايي كه دوسم دارن |
Wednesday, August 28, 2002
از همگي بابت تاخيرهام عذر ميخوام. بزودي برميگردم.
گيس گلابتون , ساعت
1:40 PM
ضمنا يكي از دوستان هم مثل اينكه صفحهي نظرخواهي ما رو با مستراح عوضي گرفته. اما به هر حال از نظراتتون ممنون. (0) comments ....................................................................................................................................................... Sunday, August 11, 2002 «سيمرغ دوباره منتشر می شود.
گيس گلابتون , ساعت
10:48 AM
اگر قبلا سيمرغ را نديده ايد به ديدنش بياييد اگر هم آنرا ديده ايد بازهم به ديدنش بياييد آدرس جديد سيمرغ: simorgh.blogspot.com با آرزوی سلامتی و موفقيت ارادتمند شما سيمرغ» اين پيغامي بود كه از طرف دوستمون در وبلاگ سيمرغ بدستم رسيد. اتفاقا وبلاگ جالبي داره. بهش سر بزنيد. يكي از چيزهايي كه توش پيدا كردم «سردبير : عمهام» بود كه ظاهرا طنزي است از ابراهيم نبوي در مورد وبلاگ حسين درخشان. خيلي جالبه. بخونيدش. من هم از امشب ميرم سفر شمال تا جمعه. فعلا خداحافظ. (0) comments ....................................................................................................................................................... Saturday, August 10, 2002 حسني نگو بلا بگو!
گيس گلابتون , ساعت
9:33 AM
حسني، امام جمعهي اروميه رو همه ميشناسيد. كسي كه خدمات بينظيري به طنز معاصر كرد. ميشه مجموعهاي از خطبههاشو بصورت نوشته و فايل صوتي (.RM) توي سايت ابراهيم نبوي ديد. من همه اونها رو اينجا آوردم تا اگه حوصلهي كاوش در سايت نبوي رو نداشتيد، از اين لينكها را حت دريافتشون كنيد. خودت غلط ميكني خانه عفاف درست كني. اي ميردامادي! خدا را شكر كه نوروز را تعطيل كرد اي مشاركت! تو غلط ميكني! چرا لندكروز؟ وانت سوار شو! اي هيتلر! پول ميدي به مادونا؟ اي بيل گيتس! مگر از خودت خواهر مادر نداري؟ تو خرداديان نيستي، دوم خرداديان هستي بارون اومد من مقصرم؟ اي پوتين! اي حبدر! اين دريا مال خودت! اگر آدم بودي ميرفتي مزرعه بيل ميزدي! من ميخوام بيام نوروزي به شما بدم نه، اين تبليغات بيبيسي و لندن بود اي بوش! از شهرام پول گرفتي؟ من امروز خيلي دمكراسي هستم سينما از اينترنت هم خطرناكتر بود اسرائيل! تو مثلا كپي رايتي؟ بن لادن از بازرگان هم بدتره! اين كار بود لقمانيان تو كردي؟ خجالت بكش! اين مجلسه تو داري!؟ آقازادهها جوان! حيف كه تو بري با خودت اينترنت بكني سه فوريت يعني چي؟ به خاطر همين ميروسلاو آقاي بلر! بوش را محاكمه كن! (0) comments ....................................................................................................................................................... Wednesday, August 07, 2002 عجيبه! گاهي فكر ميكنم كه شايد ما تنها ملتي و تنها نسلي باشيم كه آرزوها و تخيلاتمون براي كسايي كه با جامعهي ما آشنايي ندارن، واقعيتر و ملموستر از زندگي واقعيمونه. آرزوي اينكه در جامعهاي زندگي كنيم كه حداقل آزاديهاي فردي، حقوق انساني و آزاديهاي مدني رو داشته باشيم.
گيس گلابتون , ساعت
10:50 AM
براي يه غربي اگه داستان زندگي در ايران رو بگيم، شايد فكر كنه دروغ ميگيم و در عوض اگه آرزوهامون رو جاي واقعيت بهش بندازيم، اصلا تعجب نكنه و باور كنه. گاهي فكر ميكنم كه اين روزگار و اين حكومت، قطعا روزي تغيير ميكنه. به نوع و شكل تغييرش كار ندارم. اما يه روزي كه هممون پير شديم و داريم قصهي اين روزها رو براي نوهها ونتيجههامون تعريف ميكنيم كه اين روزگار رو نديدن، قيافههاشون چه شكلي ميشه؟ فكر نميكنن كه داريم خالي ميبنديم؟ فكر نميكنن كه زندگي و جامعهي زمان ما، كپي خندهداري از «مزرعهي حيوانات» و يا «1984» جرج ارول بود؟ خندهدار نيست براشون تعريف كنيم كه ما در حسرت يك دوست داشتن ساده پير شديم؟ متاسف نميشن كه بفهمن، عشقهاي بچگي دوران ما رو، تبديل به ميل همخوابگي كردن؟ تعجب نميكنن اگه بفهمن كه، در دوران ما به زور جشن تكليف و چادر سر كردن و جداسازيها، به هر بچه 7 ، 8 سالهاي حالي كردن كه از يه دختر 8 ساله هم ميشه بهره جنسي برد؟ …؟ نميدونم! واقعا به بچهها و نوههامون چيبگيم؟ شايد هم يه روزي بشينيم و از خاطرات خوش دوران پدر و مادرهاي خودمون براي بچههامون تعريف كنيم كه روزگار دور شاهنشاهي، عجب روزگاري بود. همونجور كه امروز پدر و مادرهامون حسرتمون ميدن. (0) comments ....................................................................................................................................................... Sunday, August 04, 2002 ....................................................................................................................................................... Thursday, August 01, 2002 دوستان ميدونن كه بنده به مدت 24 روز، زنم رو طلاق موقت داده بودم و فرستاده بودم خونه بخت سابقش (منظورم خونهي مامان جونش ايناست). در اين مدت كوتاه كه مثل شكفتن يه گل زيبا كوتاه و زودگذر بود! بنده با احساسي ميان رهايي و فراغ به كشفيات تازه رسيدم كه ذيلا به عرض ميرسد.
گيس گلابتون , ساعت
2:33 AM
البته مورد توجه خانومهاي متاهل : 10 اندرز بسيار مهم براي اينكه شوهر شما عقدهاي نشود! بابا تور و خدا به اين ميز كار شوهرتون كار نداشته باشيد. هي گير ندين مرتبش كن. شوهرتون عقدهاي ميشه و تا رفتيد سفر همش رو به هم ميريزه. آخه چه كاريه ميگين : «روزنامه رو كه خوندي جمعاش كن!» مگه چي ميشه يه 2 ساعتي روي زمين بمونه؟ هر چند وقت پا ميشي و يه دوري ميزني و ميوهاي، چاي و چيزي ميخوري و بر ميگردي يه مقاله ميخوني. اين كارها رو ميكنين كه ميرين سفر، شوهر عقدهاي شدهي شما خونه رو پر از روزنامه ميكنه. هي نگين :« چيزي كه ميخوري، ظرفش رو همونجا نزار! وردار بشور، بزار جاظرفي!». اين جملهها بار منفي زيادي داره. شوهرتون كه حتما روحيه لطيفي داره رو آزرده ميكنه! براي همين آزردگي، همين كه رفتين سفر، ظرفشويي با ظروفي كه چند روزه شسته نشده پر ميشه. من نميفهمم كه اين ريشههاي فرش بيرون باشه خوش منظرهتره يا بدينش توو؟ آخه اين درسته كه شوهرتون وقتي داره توي خونه قدم ميزنه، هي چشتون به پاش باشه كه مبادا به فرش بگيره و ريشههاشو بياره بيرون؟ وقتي شوهرتون راه ميره هينگين : «پاهاتو رو زمين نكش، صدا ميده من بدم مياد». خوبه وقتي برميگردين ببينن موكت چند ده هزارتومني تون سائيده شده و از بين رفته؟ خوبتون شد؟ حالا چه اصراري دارين كه حتما اين پردههاي خونه راست و مرتب باشه و يه ذره هم در هيچ لحظهاي كج نباشه؟ بابا! خيلي از خانومها به كجي و پارگي پردههاي مهمتري! اهميت نميدن شما گير دادين به اين چندر غاز پردهي خونه؟! اصلا مگه شوهرتون بچهاست؟ پس چرا همش گير ميدين كه : «ميخواي چيزي بخوري، سفره پهن كن آشغالا نريزه رو فرش» خوبه وقتي ميرين سفر و بر ميگردين ببينين فرش نازنينتون كه جهازتون هم بوده و مامان جونتون بهتون داده، تبديل به سفره شده؟! من نميدونم چرا حرف منطقي رو اين خانومها نميخوان بپذيرن. من ميگم كه بابا ما كه صبح بيدار ميشيم، ده، پونزده ساعت ديگه دوباره ميخوايم بخوابيم، ديگه چرا هي بايد رختخواب و تختمون رو مرتب كنيم؟ مگه اينجا پادگانه كه بايد بشمار 3 ، همه چي رو آنكادر كنيم، اما سر گروهبان خونهي ما گوشش بدهكار نيست. من هم از لجش تمام اين 24 روز دست به تركيب اتاق خواب نزدم! از همه مهمتر، اينقدر به كامپيوتر و اينترنت شوهرتون گير ندين. چرا آخه به كامپيوتر به چشم هوو نگاه ميكنين. فكر كنيين مامانتونه كه شوهرتون صبح تا شب داره براش پرپر ميزنه! والله خدا رو خوش نميياد. يعني چه شوهرتون بايد تا 12:30 شب ديگه خوابيده باشه. اين كارها رو ميكنين كه وقتي نيستين شوهرتون زودتر از 2 نيمه شب نميخوابه و در عوض فرداش سر كار يا چرت ميزنه يا خواب ميمونه و دير ميرسه. اصلا من دلم ميخواد از سر كار كه مييام و لباسهامو در ميارم، پرتشون كنم گوشهي اتاق! به كسي چه؟! آخه چرا همش غر ميزنين لباسهاتو رو جالباسي آويزون كن. بابا شوهرتون سرخورده ميشه و از دست ميرهها. از ما گفتن بود. خود دانيد. امضا : يك شوهر رنج كشيده و سرخورده و عقدهاي كه 24 روز تنها بوده. پيشنهاد سازنده براي خانومهاي شوهر دار: وقتي از سفر برميگردين، دروغي بگين كه همراتون كسي داره مياد كه شوهرتون مجبور بشه تمام گندي كه توي اين مدت زده رو پاك كنه و خونه رو مثل دستهي گل كنه و دهنش سرويس شه. پيشنهاد سازنده براي آقايون زن دار: هيچ وقت خونه رو براي اومدن زنتون از سفر، دستهي گل نكنين! چون خانومها - بر اساس يه سنت قديمي – هر چقدر هم كه شما خونه رو تميز كنين، باز بيان غر ميزنن كه : « واي خونهمو! چقدر كثيف كردي» (0) comments .......................................................................................................................................................
|