گيس گلاب |
صفحه اصلی
همسايه هايي كه دوسم دارن |
Tuesday, July 16, 2002
خب، كوچولوهاي عزيز! بين اين دو داستان چند تا شباهت و چند تا تفاوت وجود داره؟ هر كي جواب درست بده جايزه داره!
گيس گلابتون , ساعت
12:55 PM
داستان اول : زمان : صبح ساعت 7 مكان : اتوبوس شركت واحد يا مينيبوس يا اصلا هر جايي. … بوق و دود و ترافيك! كلافهاي! مدام به ساعتت نگاه ميكني. باز هم انگار دير ميرسي. آنسوتر، در كنار پنجره، مردي يا شايد جوانكي، سر را به شيشه تكيه داده و به خواب رفته و با هر تكان اتومبيل از خواب ميپرد و دوباره … اينسو تر در صندلي ديگري دو مرد، با اشاره به جوان خوابيده، لبخندي تلخ بر لب و سرگرم گفتگويند : « بندهي خدا! معلوم نيست تا كي بيدار بوده و كار ميكرده، زندگي ديگه بايد يه جوري گذروند. والله خيلي سخته با چند تا بچه و …» … و من نيز تنها لبخند ميزنم. داستان دوم : زمان : صبح ساعت 7 مكان : اتوبوس شركت واحد يا مينيبوس يا اصلا هر جايي. … بوق و دود و ترافيك! كلافهاي! مدام به ساعتت نگاه ميكني. باز هم انگار دير ميرسي. آنسوتر، در كنار پنجره، زني يا شايد دختركي سر را به شيشه تكيه داده و به خواب رفته و با هر تكان اتومبيل از خواب ميپرد و دوباره … اينسو تر در صندلي ديگري دو مرد، با اشاره به دخترك خوابيده، لبخندي تمسخر آميز بر لب و سرگرم گفتگويند : « حتما پارتي بوده! شب كاري داشته! همينه ديگه تا صبح بيدار و برنامه و صبح كه ميشه دنبال مشتري تازه و …» … و من نيز تنها لبخند ميزنم. .......................................................................................................................................................
Comments:
Post a Comment
|