گيس گلاب




Thursday, April 18, 2002

همه‌ي ما تا حالا براي يكبار هم كه شده عكس گرفتيم. عكسهاي مختلف و در وضعيتهاي مختلف. و حتما خيلي از ماها آلبومي داريم پر از عكسهاي دوران مختلف زندگيمون. بعضي از ماها شايد گاهي به شوخي يا جدي در وضعيت بدي بوسيله‌ي دوستان غافلگير شده باشيم كه حاصل عكسي بوده كه يا نابودش كرديم و يا اون رو هم به عنوان خاطره‌اي حفظ كرديم.
بنظر من، نوشته‌هاي ما هم كه در زمانهاي خاصي نوشته مي‌شن يه جورايي شبيه عكس مي‌مونن. اگه شاديم؛ شاد مي‌نويسيم و اگه عصباني هستيم، عصباني. نوشته‌ها مثل عكس احساس ما هستن و ورق كاغذ و صفحه‌ي وبلاگ و … مثل دوربين عكاسي.
حالا اگه ما در لحظاتي اون قدر از انسانيت خارج مي‌شيم كه چيزي مي‌نويسيم كه دوستي يا حتي غريبه‌اي رو مي‌رنجونيم پاره كردن و پاك كردن نوشته فقط نوعي سانسور و يا حتي خود سانسوري‌ست. وقتي كه من و تو اونقدر كامل نشديم و اونقدر به احساسمون مسلط نشديم كه اندك بهانه‌اي باعث خشم و ناراحتي و پرخاشگري ما مي‌شه چه فايده‌اي داره كه مدركش رو نابود كنيم. مگه با نابودي مدرك واقعيت وجودي من و تو تغيير مي‌كنه؟
پس بهتر باقي بمونه تا يادآوري كنه كه ما اگر بيشتر بر خودمون مسلط نباشيم چه چيزها كه نخواهيم گفت.

حالا من موندم و يه عذاب وجدان بابت نوشته‌ي ديروزم! نوشته‌اي كه حتي به خودم اجازه حذفش رو هم نمي‌دم. بزار همه بدونن كه من يا حتي خودشون گاهي كه عصباني ميشن چقدر تغيير مي‌كنن و ماهيت واقعي خودشون رو نشون مي‌دن. شايد كمكي باشه براي تغيير كردن و بهتر شدن ما. يادمون باشه انسان قوي كسي است كه بر احساسش مسلط باشه نه احساسش بر اون.
و حالا لازم مي‌دونم كه عميقا و شديدا از همه بابت نوشته‌هاي ديشبم عذر بخوام خصوصا از عليرضاي «دلتنگيها».
و در انتها هم به اين آقا عليرضا متذكر بشم كه من نه بابت شرمنده كردن اون اين ها رو نوشتم و نه تسليم كردنش. اون مي‌تونه هر جوري كه خواست بنويسه و جواب منو بده اما مطمئن باشه كه هر چقدر هم فحاشي كنه من سعي مي‌كنم از اصول اخلاقي كه بهش معتقدم خارج نشم.
نوشته‌هاي من بايد نماينده چيزي باشه كه بهش معتقدم همونجور كه شايد وبلاگ اون هم به نوعي نماينده اعتقاداتشه.



Home