گيس گلاب |
صفحه اصلی
همسايه هايي كه دوسم دارن |
Monday, April 01, 2002
ببينم! كدوم يك از شما با اين تداخل محرم و عيد مشكل نداشته؟!
گيس گلابتون , ساعت
2:41 PM
بابا! يه عاقلي پيدا نميشه كه بياد و تحقيق بكنه و تعيين كنه اين آقاهه (امام حسين) به تاريخ شمسي كي مرده و توي تقويم ثبت بكنه و خيال همه رو راحت كنه؟ آخه ما اين همه بازي و ادا رو واسه چي در ميياريم؟ اصلاً اين حسين كي هست و كجاي تاريخ كي اهميت داره كه ما خودمون رو براش پاره ميكنيم؟ اصلاً چرا به يزيد بيچاره فحش ميديم؟ خدا وكيلي اگه شما جاي يزيد بوديد كاري غير از اين ميكرديد؟ اگه بگيد: « بعله، ما حسين رو روي تخم چشامون مينشوديم و ميگفتيم بيا تو خليفه باش» دروغ ميگيد! چرا؟! به كسي برخورد؟ تو رو خدا يه نگاه به تاريخ بكنيد: همهي دعواها از دعواي بين پدرها شروع شد (علي و معاويه) تا بلاخره سر اون قضيه داوري (حكمين) علي به خلافت معاويه راضي شد و معاويه شد خليفهي پنجم. حتي معاويه از تقدسي همسطح بقيه خلفاي راشدين در نزد بسياري از مسلمانان (بجز شيعيان) برخوردار هست. معاويه بعد از مرگ درست يا نادرست پسرش رو كه عوض سياست، به شاعري علاقمند بود و ظاهراً شعراي خوبي هم ميگفت رو جانشين خودش كرد. حالا چرا بعضي توقع دارند كه بايد حسين رو خليفه ميكردند، من نميدونم. چون حسين كه پسر خليفه نبود ( پسر ارشد علي حسن بود كه ظاهراً در اون موقع در قيد حيات هم نبود و حسين رسماً جانشين خليفه قبلي هم محسوب نميشد و ضمناً به هيچ وجه داراي مقبوليتي در حد علي نبود. هيچ جاي تاريخ هم صحبتي از مقبوليت عام حسين نشده است). در هر صورت حسين در مكه يا مدينه (دقيق يادم نيست) بود كه يزيد خليفه شد و همه هم چه از روي ترس و چه از روي علاقه خلافتش رو پذيرفتن (اگه اين طور نيست بگين يزيد در طول خلافت كوتاهش با چند نفر جز حسين درگير شده؟) يزيد از حسين هم درخواست بيعت كرد. حسين نپذيرفت. خواست از آنجا خارج نشود و حسين نه تنها نپذيرفت بلكه رهسپار شهري شد كه در آن شهر بظاهر بيشترين طرفدار رو داشت. سپاه يزيد در بين راه متوقفش كرد و حسين با اينكه در ابتدا فرصت بازگشت رو داشت برنگشت و درصورتي كه باز هم فرصت بيعت رو داشت بيعت نكرد و وقتي ازش خواستن تسليم بشه تسليم نشد و جنگيد و در نهايت كشته شد. شما از يزيد مردتر و از حسين لجبازتر كجا پيدا ميكنيد؟ در عوض يريد در حالي كه حق داشت تمام بازماندگان حسين رو بكشه اين كار رو نكرد و به زينب در دربارش فرصت سخنرانيهاي به اصطلاح روشنگرانه را داد و تازه بعد از تمام اون حرفهاي زينب آسيبي هم بهش نرسوند و آزادش كرد و اجازه داد كه پسر حسين رو بزرگ كنه. خدايي از يزيد مردتر ديديد؟ بابا اگه الان يه نفر پيدا بشه و خداي نكرده جرات كنه و بگه ولي امر مسلمين رو قبول نداره با يه برچسب ضد ولايت فقيه، دودمانش رو به باد ميدن، اونوقت توقع داريد 1400 سال پيش يزيد به كسي مثل حسين كه قصد براندازي داشت چه جوابي ميداد؟ هر جوري هم حساب كنيد ميبينيد حسين قصد بدست آوردن حكومت رو داشت كه شورش كرد و خب موفق نشد. نه؟! براي اسلام قيام كرد؟ خب شما كه ميگيد خون حسين بايد ريخته ميشد تا اسلام زنده بمونه، خب يزيد هم كه خون حسين رو ريخت و به زنده نگه داشتن اسلام كمك كرد، ديگه چرا بهش بد و بيراه ميگيد؟ اما مرگ يزيد : يزيد معشوقاي داشت كه خيلي دوستش داشت ( در عوض، كدوم يك از امامهاي ما همسرانشون رو دوست داشتن؟ اگه يكي دو تاشون رو استثنا كنيم، اغلبشون رو همسراشون مسموم كردن و كشتن) يه روز كه يزيد در كنار معشوقاش در كار معاشقه بود براي شوخي، دانهي انگوري به طرف دهان معشوقاش پرتاب ميكنه كه از بد روزگار، اين خانم معشوقه دهانشان باز بوده و دانهي انگور وارد دهان ايشان شده و راه تنفس را بسته و خانم ظريف گلو خفه شده و ميميره. آقاي يزيد هم كه بسيار به اين خانم علاقه داشت و از طرفي خودش رو در اين حادثه مقصر ميدونست چنان دچار غم واندوه شد كه پس چند روز از شدت غصه مرد. آخه شما بگيد من بيام واسه چنين آدم دلنازكي، با اين روح لطيف و اون طبع شاعرانه ارزشي قائل نشم اما بيام واسهي اون حسيني كه سوداي خلافت داشت و سرش رو هم بر سر سودايش داد خودم رو بكشم؟ .......................................................................................................................................................
Comments:
Post a Comment
|